بدن، ایماژ یا توده؟ نگاهی به زیباشناسی و مفهوم بدن ایده ‌آل در غرب

مرضیه اسلامی
16 سپتامبر 2021
موضوعاتی که به آن می‌پردازیم

“دست و پا بلوری”، “سیاه سوخته”، “نی قلیان”، “پوست و استخوان”، “شکم گنده” و …. از عباراتی هستند که همه‌ی ما مکررا آن‌ها را در توصیف بدن افراد شنیده‌ایم. این عبارات با بار معنایی مثبت یا منفی نوعی نگاه نسبت به زیباشناسی بدن در ما به وجود می‌آورد. ما از اولین لحظه‌ی حضور خود در این جهان، در مواجهه با بدن خود و بدن‌های دیگر و درک محیط پیرامون به وسیله‌ی آن، و هم‌چنین از طریق قرار گرفتن در معرض کدهای القایی جامعه نوعی از بدن ایده‌ آل را در ذهن خود تصور می‌کنیم. بدن‌های ایده‌آلی که گاهی آن‌قدر دور از دسترس هستند که برای تمام عمر یک آرزوی محال باقی می‌مانند.

در این متن سعی بر آن است در حد توان و با تعریف مفاهیم اولیه‌ی درگیر در شکل دادن به تصویر ذهنی ما از بدن، روند و دلایل شکل گیری بدن ایده‌ آل در دوره‌های تاریخی اروپا مورد بررسی قرار گیرد.

بدن ایده آل زنانه در طول تاریخ
بدن ایده آل زنانه در طول تاریخ

درباره‌ی بدن

حوزه‌ی مطالعات بدن تا كنون در سلسـله مراتـب سـنت‌ها و شـاخه‌هـاي علـوم اجتمـاعي و به ويژه جامعه‌شناسي كم اهميت، حاشيه‌اي و كم منزلت بود. اما در چند دهه‌ی اخير بـه حـوزه‌ای پويــا، پراهميــت و جــذاب بــراي طيــف وسیعی از محققان در سـنت‌هاي جامعه‌شناسي و فشن تبديل شده است. تا پيش از ظهور جامعه‌شناسي، مطالعه در باب بـدن در ذيـل مباحـث الهیات ديني قرار داشت و اغلب، منفي و  به عنوان عامل گنـاه و كج‌روي بـه جسـم و تـن انسـان نگريسـته مي‌شـد.

تا ايـن كـه در عصر روشنگري و نيز بـا ظهـور جامعه‌شناسي، بـه موضوع بدن توجه شد و در ادبيات فمینيستي و پساساختارگرايي مـورد بـازنگري قـرار گرفـت. تصويرسازي از بدن در رويكرد جامعـه‌شناسان، بـه‌ ويـژه در قرن بيستم مطرح شد كه نه از بدن، بلكه از زمينه‌هـاي اجتمـاعي-فرهنگي برآمـده اسـت. بـه عبارت ديگر، جامعه‌شناسي بدن بر مطالعه‌ی چگـونگي تأثيرپـذيري بـدن از عوامـل و نيروهـاي اجتماعي و تأثير تغييرات اجتماعي بر بدن متمركز است.

اهمیت بدن در مطالعات فشن

در این میان تأثیر مد و فشن در طول تاریخ بر بدن انکار ناپذیر است. فشن به عنوان یکی از مؤلفه‌های مهم فرهنگی در سده‌های اخیر، به شکل قابل توجهی بر نگاه افراد و جوامع بر بدن انسان و تعیین معیارهای زیباشناسی بدن مؤثر بوده است. بدن به عنوان واسطه‌ و جزئی از “خود” و جهان پیرامون، مانند بوم سفیدی عمل کرده‌است که می‌توان هویت فردی را از طریق آن در معرض نمایش قرار داد. از آن‌جا که فشنی که امروز می‌شناسیم از اروپا آغاز می‌شود؛ با بررسی سیر تاریخی زیباشناسی و مفهوم بدن ایده‌ آل در غرب از راه بررسی هنر و فرهنگ جوامع غربی، می‌توان به اهمیت بدن به عنوان بستر هویتی افراد پی برد.

بدن به مثابه‌ی بستر اصلی ظهور هویت فردی
بدن به مثابه‌ی بستر اصلی ظهور هویت فردی

بدن در نگاه جامعه‌شناسی

موجی كه بـر غنـاي مطالعـات جامعه‌شناسی بـدن افـزود، از دهه‌ی 1980 و بـا مباحث ميشل فوكو آغاز شد. فوكو معتقد بود كه بدن به ذات خود می‌توانـد تـاريخ داشـته باشد. او در مطالعات خود ادبيـاتي را وارد جامعـه شناسـي بدن كرد كه توانست به جاي رويكرد زيستي، اين رويكرد را مطرح كند كه بدن يك محصول اجتماعی-تاریخی است. هم‌چنان كه برخي جامعه‌شناسان از بدن به‌مثابه‌ی ابزار عـام ادراك جهان ياد مي‌كردند. براسـاس رويكرد جامعه‌شناختي پدیدارشناسانه، بودن در جهان و آگاهي انسان تا حدود زيادي به‌وسـيله‌ی بـدن انجـام مي‌شود و همه‌‌ی احساسات بشري بر جسم متكي است و از بدن جدا نيست.

در اين نگرش، بدن هم ساخته و هم سازنده‌‌ی جهان است. اين يكي از دسـتاوردهاي عصـر مدرن بود كه بر هويت انساني در فرهنگ غرب تأكيد داشت. لو بروتون –نویسنده‌ی کتاب جامعه شناسی بدن- معتقد است: بدن يـك پديده‌ی بـديهي، سـاده و بـدون شبهه نيست. بلكه حاصل يك تبيين اجتماعي و فرهنگي به حساب مي‌آيد.

Body image چیست؟

اولین پژوهش‌ها درباره‌ی body image مربوط به تحقیقات پاول شیلدر(Paul Ferdinand Schilder)  یکی از روان‌پزشکان نیمه‌ی ابتدایی قرن بیستم است. او برای اولین بار عنوان کرد که تلقی ما از بدن خود تنها یک برساخت شناختی نیست بلکه بازتابی از تعامل ما با دیگران است. او body image را این‌گونه تعریف کرد: تصویری که از بدن خودمان در ذهن شکل می‌دهیم یعنی ذهنیتی که از طریق آن بدن ما برای خودمان تعریف و شناخته می‌شود. بعدها این تعریف این‌گونه تکمیل شد: ذهنیت، عقیده و احساسی که هر فرد نسبت به بدن خود دارد. Body image  به این‌که یک فرد چه احساسی راجع به بدن خود دارد (مؤلفه‌ی احساسی) یا این‌که فرد چگونه راجع به بدن خود فکر می‌کند و انتظار دارد چگونه به نظر برسد (مؤلفه ی شناختی) تقسیم بندی می‌شود.

همنشینی ظرافت و کارآیی در پوشاک سنتی روسیه

شکل‌گیری body image

مؤلفه‌های بسیاری در شکل‌گیری ذهنیت ما از بدنمان دخیل هستند که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان رسانه، تأثیر گروه هم‌سالان و نحوه‌ی تعامل و اجتماعی‌سازی خانوادگی را نام برد. این مؤلفه ها از طریق فرهنگ برای ما تعریف می‌شوند. به عنوان مثال فرهنگ تعیین می‌کند که رسانه چگونه عمل کند و کدام رسانه در دسترس کدام مخاطب قرار بگیرد. نحوه‌ی تعامل ما با جامعه در خانواده شکل می‌گیرد که مؤلفه‌های فرهنگی در نحوه‌ی تربیت خانواده نقش مهمی ایفا می‌کنند علاوه بر این، فرهنگ است که نقش اجتماعی زنان را در جامعه تعیین می‌کند و آنان را به حاملان فرهنگ تبدیل کرده است.

در دنیای امروز، افراد در معرض فرهنگ‌های مختلفی قرار دارند و تمایل دارند خود را به وسیله‌ی فرهنگ‌های متنوعی که در اثر جهانی‌سازی یا مهاجرت در معرض آن قرار گرفته‌اند؛ تعریف کنند. دو فرهنگی یا چندفرهنگی بودن نشان می‌دهد که فرهنگ، پدیده ای پویاست و افراد الزاما هویتی یک‌پارچه و ساکن ندارند.

بدن ایده ‌آل

همان‌طور که گفته شد،  body image به دو بخش اصلی قابل تفکیک است که از آن به عنوان جزء احساسی (affective component)  و جزء شناختی(cognitive component)  نام برده می‌شود. جزء شناختی رویکرد افراد به بدن ایده‌آل را شکل می‌دهد و جزء احساسی، احساس رضایت یا عدم رضایت از بدن را سبب می‌شود. بدن ایده‌آل توسط مؤلفه‌های فرهنگی تعیین می‌شود. به عنوان مثال از دهه‌ی 1960 بدن‌های لاغر برای زن‌ها به ایده‌آل زیبایی تبدیل شد. این درحالی‌ است که میان فرهنگ‌های مختلف تفاوت‌هایی در معیار زیبایی وجود دارد.

Tenniscore، ترند بهار و تابستان 2024
ادامه مطلب

سیاه‌پوستان آمریکا چندان به ایده‌آل سفیدپوستان که لاغری بیش از اندازه بود باور ندارند و با اندام‌های گرد و چاق‌تر نیز احساس رضایت از بدن خود دارند. برخلاف آن‌ها از زمان‌های قدیم در آسیا، لاغری بیش از حد مورد پسند بود و زنان حرم‌سرای دربار چین باستان، با تحمل گرسنگی‌های طولانی مدت تلاش می‌کردند نظر خاقان‌ها را به خود جلب کنند. شکنندگی و لاغری بیش از حد، حد اعلای زیبایی برای زنان بود.

تنوع در زیبایی در کشورهای مختلف
تنوع در زیبایی در کشورهای مختلف

سیر تاریخی بدن ایده ‌آل

تغییر شکل بدن ایده‌آل در صد سال اخیر نسبت به دوران باستان، قرون میانه و رنسانس آن‌چنان سریع بوده که به سختی می‌توان با آن همراه شد. در واقع بدن ایده‌آل در طول تاریخ همیشه مقدم بر بدن عادی حرکت کرده است. بدن ایده‌آل برای نرسیدن ساخته شده بود تا همیشه افراد عادی را از خود محروم کند و آن‌ها را خارج از دایره‌ی خود قرار دهد. شکل بدن ایده‌آل در طول تاریخ تغییرات بسیاری داشته و می‌توان گفت همه‌ی اشکال مختلف بدن را پوشش داده است. از شکم‌های تخت تا شکم‌های برجسته، بدن‌های عضلانی و لاغر، سینه‌های مخروطی شکل، برجستگی‌های ساختگی و غیر طبیعی، باسن‌های پهن، سرشانه‌ی باریک همه و همه روزگاری در زمره‌ی شکل ایده‌آل بدن قرار داشتند.

بدن زنانه، ایده ‌آل مردانه

مطالعات فرهنگی نشان می‌دهد استانداردها و ایده‌آل‌های بدن زنان، توسط مردان انتخاب می‌شدند. تصاویر زنان حتی زمانی که توسط هم جنس خودشان ترسیم می‌شود از الگوهایی که مردان ساخته اند پیروی می‌کند. در طول تاریخ (تا قبل از قرن بیستم) انفعال در حالت بدن زنان امری عادی است. این انفعال به صورت عضلات نرم، خطوط منحنی یا حالت‌های احترام آمیز ظاهر می‌شود که غالبا در شکل اندام ایده‌آل زنانه دیده می‌شود. حتی بعضی شکل ساعت شنی که برای سال‌ها شکل ایده‌آل بدن زنانه بود را این گونه تفسیر کرده‌اند: ساعت شنی به ما یادآوری می‌کند که زن شبیه ساعتی است که ما سعی می‌کنیم آن را در لحظه‌ی جوانی نگه داریم.

بدن ایده آل زنانه تا قرن 19 میلادی، بدنی منفعل بود
بدن ایده آل زنانه تا قرن 19 میلادی، بدنی منفعل بود

بدن ما قبل تاریخ

با کشف پیکر ونوس ویلندورف در اتریش در سال 1908 میلادی، گمانه‌زنی‌ها درباره‌ی بدن ایده‌آل در دوران ماقبل تاریخ آغاز شد. درباره‌ی این پیکره چندین فرضیه وجود دارد که یکی از آن‌ها بدن ایده‌آل زن دوران پارینه سنگی را شبیه به مجسمه‌ی ونوس می‌پندارد. بدنی گرد با خطوط منحنی و شکم و سینه‌های بزرگ که نشان از قدرت باروری دارد. مورخان معتقدند عدم تأکید بر اندام‌های دیگر مانند دست، پا و صورت نیز این فرضیه را تایید می‌کند. قدرت باروری با تاکید بر اندام‌های جنسی نشان داده می‌شود که خود حاکی از اهمیت باروری و بقا برای انسان‌های پیشاتاریخ است و زیباشناسی بدن در آن دوران بر همین مبنا شکل می‌گیرد.

ونوس ویلندورف
ونوس ویلندورف

هالستون؛ طراح لباس مشهور آمریکایی

ام الدنیا!

ممکن است در ابتدای امر نوشتن درباره‌ی مصر باستان در سیر تاریخی اروپا عجیب به نظر برسد. اما مصر باستان به عنوان یکی از اولین تمدن‌های بشری تأثیر مهمی بر شکل‌گیری هنر و علوم مختلف در یونان باستان دارد. نه تنها یونان باستان بلکه می‌توان گفت تمام تمدن‌های بشری به نوعی وام‌دار هنر و نظام فکری و اجتماعی مصر هستند. تا آن‌جا که به مصر لقب “ام الدنیا” به معنای مادر جهان می‌دهند.

زیباشناسی بدن در مصر باستان

یکی از مفاهیمی که زیباشناسی مصریان باستان را بسیار تحت تاثیر قرار می‌داد نظم بود. مفهومی به نام مات یا ماعت (Ma’at) در مصر باستان وجود داشت که نمادی از حقیقت، عدالت، تعادل، نظم و هارمونی بود. الهه‌ی حقیقت، عدالت و نظم نیز در مصر باستان به همین نام شناخته می‌شد. مصریان باستان، بیگانگان را بخشی از هرج و مرج در جهان و نقطه ی مقابل مات می‌دانستند و به همین دلیل در ترسیمات مصریان بیگانگان را به شکلی متفاوت از مصریان ترسیم کرده‌اند. در واقع می‌توان گفت بیگانگان را واقع‌نمایانه‌تر به تصویر کشیده اند. این در حالی‌ست که مصریان باستان به علت تمایل افراطی به نظم و چهارچوب، معمولا بدن را در ترسیمات مصریان به شکل استوانه‌ای و لاغر ترسیم می‌کردند.

در ترسیم اندام‌ها بسیار ایده‌آل گرا بودند و بدن ایده‌آل در آن دوران، بدن‌های جوان، کشیده، استوانه‌ای و ظریف بود. مصری‌ها سرشانه و باسن باریک و لاغر را می‌پسندیدند که احتمالا به علت تمایل آن‌ها به شکل‌های منظم و دقیق بود. مصری‌ها سعی داشتند ظاهر جوان خود را حفظ کنند و در ترسیمات مصریان چین و چروک و موی سفید به ندرت دیده می‌شود.

هیروگلیف‌های مصری به خوبی بدن ایده آل در مصر باستان را نشان می‌دهد.
تصاویر مصری به خوبی بدن ایده آل در مصر باستان را نشان می‌دهد.

بدن ایده ‌آل در یونان باستان

یونانیان بدن زیبا را گواهی از ذهن زیبا می‌دانستند و عقیده داشتند که ظاهر کامل و بی نقص، نشان از کمال درونی است. در یونان باستان آن دسته از افراد که اوقات فراغت زیادی داشتند حدود 8 ساعت از شبانه روز را در باشگاه ورزشی می‌گذراندند. مردمان آتن و اسپارتا  به ورزش توجه بسیاری نشان می‌دادند. اما این قاعده برای زنان صادق نبود. هسیود (Hesiod) شاعر شهیر یونانی در قرون 7 و 8 پیش از میلاد خلقت زن را “زیبا و بد” توصیف کرده است. زیبایی مردان بسیار مقبول بود اما زیبایی زنان دردسرآفرین و بد تلقی می‌شد. بدن ایده‌آل در یونان باستان بازتابی از بدن‌های اسطوره‌ای خدایان بود که برای مردان بدنی عضلانی با کمری باریک بود.

زیباشناسی بدن در یونان باستان

یکی دیگر از عوامل مؤثر در زیباشناسی بدن ایده‌آل توجه به قدرت بدنی بود. ساکنان اسپارتا مردمی جنگجو بودند و بدن ماهیچه‌ای و ورزیده نشان از قدرت بدنی و جنگاوری آنان بود. نکته‌ی حائز اهمیت آن است که یونانیان باستان بر این عقیده بودند که طبیعت ناقص است و کمال در آن وجود ندارد. در فلسفه‌ی هنر ارسطو می‌بینیم که وی معتقد است هنر، نوعی بازنمایی طبیعت است که نقصان طبیعت را به سوی کمال پیش می‌برد و آن را زیباتر از آن‌چه که هست بازنمایی می‌کند. کمال چیزی‌ است که هنر به طبیعت می‌بخشد. بنابراین مجسمه‌های به جا مانده از یونان باستان بیش از آن‌که حاکی از شکل بدن یونانیان در دوران باستان باشند، نوع کمال‌یافته و ایده‌آل بدن یونانی هستند.

مسیر پرفراز و نشیب پوشاک افغانستانی
ادامه مطلب

در واقع مجسمه‌های یونانی از روی مدل‌های واقعی ساخته نشده‌اند بلکه از روی طراحی‌های ایده‌آل گرایانه -که ترکیبی از اندام‌های زیبا در بدن‌های مختلف بود- شکل گرفته‌اند. بزرگ‌ترین تعریف و تمجیدی که می‌توان از یک جوان یونانی دوران باستان انجام داد آن است که به او گفته شود تا چه حد به مجسمه‌ها شباهت دارد!

کپی رومی مرمرین از پیکره‌ی دیسک پران و زیباشناسی بدن
کپی رومی مرمرین از پیکره‌ی دیسک پران

نظم مصری و تناسب یونانی

فیثاغورس معتقد بود اعداد می‌توانند نظم پنهان جهان را آشکار کنند. فیثاغوریان آرخه یا ماده‌المواد این جهان را عدد می‌دانستند. در واقع بدن ایده‌آل یونانی محصول تناسبات، تکامل و عقلانیت است. با این‌که یونانیان در بسیاری از موضوعات وام‌دار مصریان هستند و از آن‌ها اقتباس کرده‌اند اما ایده‌آل زیبایی در مصر، تقارن بسیار دقیق بود درحالی‌که در یونان جای خود را به تناسب و ایجاد یک تصویر متعادل داده بود. در نمونه‌های اندکی که از پیکره‌ی زنان در یونان باستان وجود دارد، تمایزی اساسی با پیکر مردانه نشان داده می‌شود. یکی از بهترین نمونه‌های پیکره تراشی زنان،مجسمه‌ی افرودیت است. در این مجسمه پیکر افرودیت به شکل استاندارد و در دسترس زنان یونانی نشان داده می‌شود و مانند مجسمه‌های مردان ایده‌آلی دور از دسترس نیست.

نیویورک شهر استایل‌های آیکونیک

پیکره‌‌ی افرودیت یا "ونوس میلو" و زیباشناسی بدن
پیکره‌‌ی افرودیت یا “ونوس میلو”

زیباشناسی بدن در سده‌های میانه (1400-500 میلادی)

قرون وسطی دورانی ا‌ست که مسیحیت در حال رشد و گسترش در اروپاست. حاکمیت کلیسا و آموزه‌های افراطی مذهبی آنان تأثیر بسیار زیادی بر زیباشناسی این دوران گذاشته است. نگاهی که در این دوران به بدن زن وجود دارد بدبینانه است. دوشیزگان نسبت به زنان متأهل از احترام بیشتری برخوردارند چرا که در اندیشه‌ی قرون وسطی، حوا عامل هبوط انسان به زمین بود. علاوه بر این حوا سمبل زن و زنانگی در قرون وسطی بود و ایده آل های زنانه با تصاویری که از آدم و حوا وجود داشت؛ سنجیده می شد.

از طرف دیگر، زیبایی ظاهری زنان به علت آن که می‌توانست اغواکننده باشد و مردان را به انحراف بکشاند پسندیده نبود. اما چهره‌ی زشت هم نشان از پلیدی درون داشت و نوعی مسخ‌شدگی تلقی می‌شد. زنان مترادف با امیال نفسانی بودند و ایده‌آل زیبایی در آن بود که زن‌ها شبیه به کودکان باشند و نشانی از معصومیت و بی‌گناهی در چهره و اندام آن‌ها وجود داشته باشد.

تصویری از آدم و حوا، قرن 12 میلادی
تصویری از آدم و حوا، قرن 12 میلادی

بدن ایده ‌آل در سده‌های میانه

بدن زن در این دوران یک خطر بالقوه بود. هم برای خودش به عنوان عاملی برای وسوسه و جلوگیری از تعالی روح و هم برای مردان به عنوان عاملی اغواگر و منحرف کننده. در قرون وسطی متأخر، ایده‌آل بدن به سمت باریک و بلند بودن متمایل شد. مردان با پوشیدن شلوارهای چسبان و کت‌های کوتاه تمایل داشتند کشیدگی پای خود را بیشتر به نمایش بگذارند. هم چنین استفاده از کلاه‌های لوله‌ای شکل این کشیدگی را دو چندان می‌کرد. یکی از معیارهای زیبایی برای زنان رنگ پریدگی بود و پوست سفید و رنگ پریده زیبا تلقی می شد. چرا که استفاده از لوازم آرایشی و رسیدگی به بدن به گناه و انحراف منجر می‌شد. بدن‌های لاغری که یادآور ریاضت و دوری از گناه بودند به ایده آلی برای زیبایی تبدیل شدند.

داستان مد و لباس در قرن ۱۸؛ رز برتن دیزاینر پیشرو کوتور

بقاء، مقدم بر ایدئولوژی

  پس از رواج قحطی و طاعون در قرن 14 میلادی، که منجر به از بین رفتن یک سوم جمعیت اروپا شد، ایده‌آل بدن به سمت حجیم و فربه‌تر شدن پیش رفت و شکم‌های بزرگ برای زنان زیبا و ایده‌آل تلقی می‌شد چرا که نشانی از بارداری و جبران کمبود جمعیت بود. در قرن 15 زنان فرانسوی برای آن‌ که باردار به نظر برسند کیسه ای زیر لباس خود می بستند. با ظهور رنسانس در ایتالیا توجیهات دیگری برای زیبایی بدن‌های حجیم و فربه به وجود می‌آید.

اهمیت بدن در دوران رنسانس اولیه (1600-1400 میلادی)

رنسانس آغاز تحولی بزرگ در نظام فکری، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در غرب بود. بازگشت به مؤلفه‌های زیباشناختی یونان و رم باستان، بار دیگر توجه هنرمندان را به بدن معطوف کرد. شاید بتوان گفت در هیچ دورانی بیش از سده‌های 15 و 16 به بدن انسان توجه نشده است. تحقیقات گسترده‌ی هنرمندان ایتالیایی از جمله داوینچی و میکل آنژ بر آناتومی بدن انسان دقت طراحی و ترسیم بدن را چند برابر کرد. این تحقیقات که با تشریح پیکره‌ی انسان‌ها همراه بود بر علم طب و پزشکی نیز تأثیرگذار بود. در دوران رنسانس بر خلاف قرون میانه، بدن مهم و ارزشمند تلقی می‌شد.

به همین دلیل با دقت بسیار زیادی ترسیم می‌شد و مثل نقاشی‌های به جا مانده از قرون میانه مختصر و نمادگرایانه نیست. بدن ارزشمند است و نیازی به پنهان کردن یا غیرواقعی نشان دادن آن وجود ندارد.

اتودهای "ساحره‌ی لیبیایی" اثر میکل آنژ و زیباشناسی بدن
اتودهای “ساحره‌ی لیبیایی” اثر میکل آنژ

زیباشناسی بدن در دوران رنسانس

در این دوران، بدن فربه و شکم و باسن بزرگ نشان از رفاه و ثروت داشت و زیبا شمرده می‌شد.(در تضاد با ایده‌آل لاغر و رنگ‌پریده‌ی قرون وسطی در تأیید اهمیت ریاضت جسمانی). یکی از دلایل اصلی اهمیت بدن نرم و چاق، رابطه‌ی بین وزن و ثروت است. ثروت بر مبنای رویکرد مادی این دوران، جذاب و مهم تلقی می‌شد پس بدن‌هایی که حاکی از ثروت بیشتر بودند زیباتر به نظر می‌آمدند. بدن فربه نشان می‌داد که این خانواده آن‌قدر ثروتمند هستند که نیازی به کار و فعالیت و تحرک نداشته باشند. در واقع بدن زنانه به عنوان محلی برای نمایش قدرت اجتماعی و اقتصادی خانواده بود که در پرتره‌های این دوران به خوبی مشاهده می‌شود.

پرتره‌ی یک زن جوان، 1518 میلادی و زیباشناسی بدن
پرتره‌ی یک زن جوان، 1518 میلادی

فشن اقیانوس: آشنایی با تاریخ، فرهنگ و پوشاک سنتی مردم اقیانوسیه.

بدن‌های آسمانی، زمینی می‌شوند

 هم‌چنان که مانند تمام ادوار تاریخی تا قرن 19ام، زنان فربه قدرت باروری بهتری داشتند و می‌توانستند فرزندان سالم‌تری به دنیا بیاوردند؛ ارزش و اهمیت مادری در نقاشی‌های این دوران از مریم مقدس نیز مشهود است. در نقاشی‌های قرون وسطی مریم، زنی آسمانی است و در میان فرشتگان و ملکوتیان قرار دارد (برخلاف حوا که برهنه و گناهکار است). اما در رنسانس، او زمینی‌تر می‌شود و در نقاشی‌ها به عنوان مادر مسیح نمایان می‌شود. این تأکید بر بدن زمینی و نقش مادری در نگاه زیباشناسانه به بدن زنان تأثیرگذار است. با این حال، نقش مادری تنها عامل مؤثر نیست بلکه برهنگیِ بیش از پیشِ بدن‌های زنانه در نقاشی‌ها، نشان می‌دهد که نگاه مسلط بر بدن زنان، آن است که محلی برای ارضای امیال جنسی مردان باشد. این همان هدف زمینی و مادی تن است. چیزی که در قرون وسطی با ممنوعیت شدیدی روبرو بود.

جواهرات قدیمی ایران در عصر قاجار
ادامه مطلب

بازگشت به بدن‌های باستانی

می‌توان این طور عنوان کرد که در ابتدای قرن 15 و آغاز رنسانس، جامعه سعی داشت خود را از معیارهای فکری و زیباشناختی سده‌های قبل جدا کند و مسیر تازه‌ای در پیش بگیرد. مسیری که نوعی بازگشت به گذشته نیز هست. ممکن است یکی از دلایل زیبایی پوست سفید در این دوران(علاوه بر تأکید به ثروت و دوری از کار در زیر آفتاب)، نشأت گرفته از مجسمه‌های مرمرین رمی و یونانی باشد. هم‌چنین بالاتنه‌ی کم حجم و سینه‌های کوچک که از معیارهای زیبایی رنسانس است شباهت زیادی به بدن افرودیت در یونان باستان دارد. موی روشن که در روم باستان نیز زیبا تلقی می‌شد دوباره ارزشمند می‌شود و زنان به رنگ کردن موی سر خود رو می‌آورند.  

بدن ایده ‌آل در قرن 17 و 18 میلادی

قرن 17 آغاز تغییرات اساسی در دنیای مد و به تبع آن زیباشناسی بدن و لباس است. قرن 17 و 18 میلادی را در هنر به عنوان دوره‌ی باروک و روکوکو می‌شناسیم. در دهه‌های میانی قرن 17 تغییراتی در نظام‌های سیاسی و اجتماعی رخ می‌دهد که مقدمه‌ای برای شروع عصر روشنگری و ظهور متفکران مهم در قرن هجده‌ام است. ایده‌آل بدن زنانه در قرن 17 را می‌توان از نقاشی‌های پیتر روبنس (Peter Paul Rubens)، نقاش دوره‌ی باروک شناسایی کرد که به آن‌ها بدن‌های روبنسک (Rubenesque) می‌گویند. بدن‌های گوشتی و حجیم با خطوط منحنی و نرم که نشان از ثروت و رفاه افراد است.

اگر تصاویر نقاشی شده از زنان اشراف و درباریان انگلستان و فرانسه را مورد بررسی قرار دهیم، این تصاویر کاملا نشان دهنده‌ی بدن‌های حجیم و سرشانه‌های افتاده‌ی مطلوب در آن دوران است. اما در طول قرن  17 و 18، شکم‌های بزرگ رفته رفته جای خود را به کمرهای باریک‌تر می‌دهند. دستیابی به سایز کمر ایده‌آل جز با استفاده از کرست میسر نیست.

بدن روبنسک در نقاشی های پیتر روبنس و زیباشناسی بدن
بدن روبنسک در نقاشی های پیتر روبنس

افراط در ایده‌ آل گرایی

 با گذشت زمان و گذار از دوره‌ی باروک به روکوکو استفاده از کرست و زیرسازی‌های لباس اغراق‌آمیزتر می‌شود. استفاده از این اقلام حاکی از آن است که بدن ایده‌آل در حال تغییر است. کمر باریک‌تر بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد و زیبایی در آن است که زنان سینه و باسن‌های برجسته و کمرهای باریک داشته باشند. استفاده از پنی‌یه (Pannier) و باسل (Bustle) ‌های حجیم نشان می‌دهد که این برجستگی‌ها به میزان قابل توجهی اغراق آمیز می‌شوند. حجم در بدن مردانه نیز تغییر مکان می‌دهد و از سرشانه‌های بزرگ به سمت قسمت‌های میانی بدن حرکت می‌کند. زیرا در این دوران معیار زیبایی، رفاه و ثروت است و بدن تنومند و سینه‌ی ستبر نشان از فعالیت و کار فیزیکی است.

زیباشناسی بدن در قرن 17 و 18 میلادی

در بدن زنانه هرچه به سمت دوره‌ی روکوکو پیش می‌رویم از حجم توده‌ی میانی بدن کاسته شده و به قسمت‌های تحتانی بدن اضافه می‌شود. شاید بتوان این‌طور توجیه کرد که رواج و تثبیت اندیشه‌های فردگرایانه و جدایی از رویکردهای متافیزیکی نسبت به جهان و انسان، افراد را به سمت افراط در شکل دادن به بدن‌های شهوانی‌تر سوق می‌دهد. علاوه بر این، کمر بسیار باریک، بر شکنندگی زنان نسبت به مردان تأکید می‌کند. استفاده از پنی‌یه علاوه بر افزایش حجم پایین‌تنه، به علت سطح وسیعی که در معرض دید ناظران قرار می‌داد جزییات تزیینی لباس را به بهترین شکل به نمایش می‌گذاشت و روح تجمل‌گرای درباریان را ارضا می‌کرد. رواج افراط  و زیاده‌روی در حجم و تزیینات تا حد زیادی وابسته به پوشش و سبک زندگی درباریان و اشراف است. البته این نوع نگاه با این میزان از افراط در میان مردم عادی رواج نداشت.

ماری آنتوانت و استفاده از پنی‌یه در قرن 18 و زیباشناسی بدن
ماری آنتوانت و استفاده از پنی‌یه در قرن 18

بدن در اسارت ثروت

 یکی دیگر از مؤلفه‌های تأثیرگذار، رفاه اقتصادی به وجود آمده در اروپای قرن 17 و 18 است. دورانی که استعمار کشورهای ضعیف توسط کشورهای اروپایی آغاز می‌شود و ثروت را به اروپا سرازیر می‌کند. این اتفاقات بر اثر تغییر شیوه‌های اقتصادی در اروپا موسوم به مرکانتیلیسم است که غایت آن صادرات حداکثری و واردات حداقلی است. در نتیجه‌ی این رویکرد، ثروت در اروپا به میزان قابل توجهی افزایش می‌یابد و جامعه را به سمت افراط سوق می‌دهد که طبعا لباس و بدن هم از این قاعده مستثنی نیستند.

در ادامه …

با وقوع انقلاب‌ها و صنعتی شدن جوامع در قرن 19، پارادایم و تفکر مسلط بر جوامع غربی تغییر می‌کند. در مطلب بعدی خواهیم دید جهان مدرن چگونه بر شکل و ایده‌آل بدن به مثابه‌ی ابزاری برای ابراز هویت فرد، تأثیر می‌گذارد.

سفر به دنیای درون نقاشی‎‌ها با تماشای نمایش‌های مد


منابع:

Hennessy, Kathryn, FASHION THE DEFINITIVE STORY OF COSTUME AND STYLE, First American Edition, DK publishing, 2012

Grace Heller, Sara, a cultural history of dress and fashion in the medieval age, second edition, Bloomsbury Publishing Plc , 2018

احمدزاده، محمدامیر، چرخش از بدن به مثابه‌ی امر الهياتي به سوي رويكرد فرهنگي – اجتماعي (مطالعه اي در باب درآمدي برتاريخ فرهنگي بدن در ايران)، پژوهش و نگارش کتب دانشگاهی، سال بیست و چهارم، شماره‌ی 46، بهار و تابستان 1399

A.Poorani, Who determines the ideal body? A Summary of Research Findings on Body Image ,Department of Women’s Studies, Bharathidasan University , New Media and Mass Communication , Vol 2, 2012

اشتراک گذاری

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلیه‌ی حقوق مادی و معنوی مالکیت مطالب منتشر شده بر عهده‌ی مجله‌ی کمد سارک می‌باشد، هرگونه بازنشر بدون ذکر منبع و یا ارجاع در هر شبکه‌ی اجتماعی بدون کسب اجازه، مورد پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.

لینک‌های مفید
کمد سارک در شبکه‌های اجتماعی

Completing this form is to improve the content of the magazine.