قبل از نوشتن قصههای افسونگر کشورمان، ایران، ترانه با شناسنامه و دوربین و دلم به ملاقات وطن میآیم، مدام در ذهنم تکرار میشد حتی همین الان که دارم مینویسم. هر یک از ما روایات مختلفی از تجربه دیدار، شنیدار و نشانههای اطرافمان داریم. تمامی این قصهها که چشمانداز روایی فرهنگمان است در حضور و ایجاد خاطر جمعی معنا مییابد. در پی زندگی که با حضور به آن معنا بخشیدیم هر یک پارادایمهایی را دنبال میکنیم که محدودیتهای مخصوص به خودشان دارند. تمامی این محدودیتها و اختلاف نظر موجب به شکلگیری یک روایت به منظور تحقق خاطر جمعی میشود.
فکر کنم کمی از حوصلهتان خارج شد. بگذارید اینگونه بگویم: روایت و قصهها قدرت عجیبی در تعامل انسانها با یکدیگر دارند. ما در زندگی روزمره و مزین شده به فرهنگ مصرفی عامه، نظرات و دیدگاههای متفاوتی داریم و از آنجایی که ذاتا ناطق و یا به گفته فردریک دبلیومیر، حیوان قصهگو هستیم، ابزاری را برای بیان خود درمییابیم. حال این ابزار میتواند: صنایعدستی، کتاب، نوشتن یک شعر، نقاشی و یا طراحی یک لباس و…. باشد.
به تعبیر باربارا هاردی:
ما در قالب روایت و قصهها، خواب میبینیم، خیالبافی میکنیم، آرزو میکنیم، باور میکنیم، دلسرد میشیم، یاد میگیریم، نفرت میورزیم، طرحی نو میزنیم، زندگی میکنیم و …
تمامی این قصهها در شناخت، احساسات، هویت و انتخابهای جمعی ما نقش دارند. این مقدمهای بود تا شما را به خاطرات افرادی پیوند بزنم که در قالب روایت، طرحی نو از کشورشان به نمایش گذاشتند. هنر را با وطن دادن به پستیها نمیماند وطن را با هنر بگرفتن از بیگانه میماند.
صنایعدستی چشماندازی روایی فرهنگ
صنایعدستی را میتوان چشماندازی روایی از فرهنگ یک ملت دانست. این صنعت مفهومی متعلق به دوران مدرن است از این جهت که اگر صنایع قومی و یا ملی را به دورههای سنت، مدرن و پسا مدرن بسط دهیم، متوجه دو شاخص ارزیابی کاربردی و نمادین خواهیم شد. گرچه نباید هنر را در چهارچوبی سخت قضاوت کرد. چیزی که ما امروز آن را صنایعدستی مینامیم در گذشتههای نچندان دور(سنت، قبل از انقلاب صنعتی) موارد مورد استفاده و کاربری مردمان بوده است. در همین خصوص این مفهوم در عصر مدرن معنا مییابد و دستهبندی آن بر أساس دو معیار کاربردی و نمادین امر شایستهای نیست.
چرا که برخی معتقدند صنایعدستی در دوان سنت بیشتر جنبه کاربردی داشته تا نمادین. اما در عصر مدرن این اصل برعکس است. این کاربرد بیشتر جنبه مصرفی دارد در حالی که میتوان یک اثر نمادین را به خدمت ایجاد خاطر جمعی درآورد. شاید اگر شیشه عینکمان را کمی پاک کنیم و به جای پرداختن و دامن زدن به برخی باورها، به دنبال روایت و قصه هر هنر دستی باشیم، ارزش کسب و کارهای نوپا و هنرمندانی را که با تکیه بر روایت و خاطرات جمعی دست به طرحی نو زدند در یابیم. ما در عصری زندگی میکنیم که حاکمیت آن به دست قصه و روایت است. بالا رفتیم دوغ بود، پایین اومدیم ماست بود. قصه ما راست بود.
در ادامه مطلب قسط دارم کمی به دنیای قصهها سوار کنیم. بر روی نقشه گنج کتمپ.
روایت نشانههای فرهنگی ایران به مثابه کتمپ
کتمپ، قصهای مصور از خاطرههای مردم است که نقطه به نقطه نقشه فرهنگی این کشور را به هم وصل میکند. قصه، احساس انگیز است چون شباهت زیادی به شیوه پردازش همه احساساتمان دارد. احساست موجب میشوند، قصههایی بسازیم که عواطفمان را توجیه و توضیح دهند. در همین خصوص ما رفتیم سراغ نویسنده قصه کتمپ، آقای مهداد حقیقی (مدیرعامل و همبنیانگذار کتمپ) تا شناخت بهتری نسبت به رسالت و محصولات شگفتانگیزشون پیدا کنیم.
قصه کتمپ چیست؟
مهداد:
در ابتدا به دنبال المانهایی در خاطرات جمعی مردم ایران میگشتیم. به طور مثال مواردی که بتوان آنها را همانند برج آزادی (نمادی از تهران) بخشی از خاطرات مردم دانست. در همین خصوص به مواردی همانند پیکان گوجهای، تلفنهای همگانی زرد رنگ، دوغ آبعلی، شیر پگاه، اتوبوسهای ایرانپیما و….. رسیدیم که البته هر کدام داستان و روایت خود را دارند. ویژگی مشترک تمامی این موارد بیان زمان و مکانی خاص است.
البته لازم به ذکر است که در یکجا تصمیم گرفتیم علاوه بر پرداختن به خاطرات جمعی گذشته که هم اکنون برخی از آنها دیگر وجود ندارند مانند: آدامس خروسنشان، اتومبیل آریا شاهین و…. به قصه و روایاتی که هماکنون با آنها درگیر هستیم، بپردازیم. همانند: نقطه تئاتر شهر، کاخ گلستان، سیگار بهمن و …….
هدف ما انتخاب قصه و روایتهایی از گذشته بعید تا حال استمراری است.
دوغ آبعلی:
راستش رو بخواین من اواخر دهه ۲۰ خورشیدی متولد شدم و اسم من رو آبعلی گذاشتن. از همون روز اول به عنوان یک نوشیدنی خنک، ترش و شور زندگی میکردم بنا به اسرار خانوادهام (معروفترین برند دوغ ایران). اما تصمیم گرفتم مسیر جدیدی برای خودم پیدا کنم. همین شد که بعد از کلی جستجو و تحقیق به کتمپ مراجعه کردم و ازشون خواستم تا من رو در مسیر احقاق رسالتم یاری کنن. و حالا امروز من به عنوان یک سوغاتی مدرن شناخته شدم که بر روی در یخچال مینشینم و لبخندتان را تماشا میکنم و تازه سفر دور و نزدیک هم میروم.
چه دغدغهای را به واسطه کت مپ بیان کردین؟
مهداد:
هنگام سفر به کشورهای خارجی میتوان آیتمهایی نظیر مگنت، جا کلیدی، تیشرت و…. یافت که ردپای المانهای آن شهر و یا کشور بر روی آن حک شده و همچنین از قیمت مناسبی هم برخوردار هستند. این درحالی است که در سفرهای داخلی به مکانهایی همانند رشت و کرمان و…… با وجود زیبایی و داستانهای شنیدنی، نمیتوان چنین آیتمی را پیدا کرد. و این شروع داستان کتمپ بود. مثالهایی از تلفنهای عمومی قرمز رنگ از جمله نمادهای کشور انگلیس و یا به عبارتی شهر لندن است و یا نقش چاقوها به عنوان نمادی در سوییس و…… مرا به این سوال رساند که، چرا تلفن همگانی زرد ما نه؟ چرا شیر پگاه ما نه؟ چرا نقشه گربه مانند ایران نه؟ و…….
در همین خصوص با تشکیل یک تیم ۴ نفره تصمیم گرفتیم مفاهیم جدیدی را شناسایی و در قالب سوغاتی مدرن بر روی آنها کار کنیم.
شیر پگاه:
انگار مزه واقعی شیر برام شکل این بطریه. یادمه کلی توی صف میایستادیم با ذوق و شوق. تو خونه ما همیشه دعوا بود که کی در آلومینیومیش رو باز کنه و خامه روش رو بخوره. اون خامه اندازه ۶ تا بطری شیر خنک میچسبید. بعد هم همه شیشههاش رو جمع میکردیم و میبردیم تا پس بدیم. هنوز منتظرم طمع شیر واقعی برگرده.
در طول مدت فعالیت خود شاهد چه اتفاقاتی بودهاید؟
مهداد:
در طی این سه سال ما شاهد دو اتفاق مهم بودیم:
– رد پای المانها بر روی مگنت و دیگر محصولات (انتخاب آیتم)
انتخاب آیتم مگنت، ما را به فکر ایجاد المانها بر روی محصولات جدیدی انداخت که روزانه با آنها در ارتباط هستیم. مانند: تیشرت، خودکار، کلاه، بستهبندی خوراکی و هر چیزی که بتواند یادآور یک مکان و یک زمان خاص باشد. در واقع صنایع دستی ارزش و اصالت خود را وام دار هنر دست است و همچنین هزینه بالاتری را متحمل میشود. این درحالیست که می توان با تولید یک تیشرت، مگنت و یا …. که بر روی آن تصویری از برج آزادی (نمادی از یک خاطره جمعی) کشیده شده، یادگار مستقیمی از مکان و زمان به وجود آوریم. این امر مخاطب را به یاد داستان و روایتی جمعی از خاطرات خود میاندازد. این همان ارزش است.
-سوغاتی در گذر سنت به مدرنیته
سوغاتی با دو چمدان مکان و زمان، همراه با آینهای برای تحقق بخشیدن به حضور خود از سنت به مدرنیته گذر کرده است. سوغاتی، یادگاری از تجربه زیستن در لحظه دیدار و شنیدار است. سوغاتی انواع و جنبههای گوناگونی دارد. اما در این متن ما به دنبال وجه روایی و داستانی آن هستیم. در همین خصوص شاید بتوان گفت هدف از خرید سوغانی یادآوری و کمک به فراموش نکردن لحظاتی به یاد ماندنی در قصه سفر زندگیمان است.
آن چیزی که در مفهوم سوغاتی ارزشمند و مهم است، همراهی دو دوست مکان و زمان است. به طور مثال، اتوبوس ایران پیما بیانگر یک زمان خاص و یا برج آزادی نماد یک مکان خاص است. ترکیب این دو مولفه که از جمله ویڑگیهای یک سوغاتی مدرن است، میتواند موجب به ایجاد یک ارزش افزوده شود که رویکردی متفاوت از صنایعدستی دارد. یکی از بزرگترین چالشهای ما در مقایسه و رقابت قرار گرفتن با صنایعدستی بود. در حالی که ماهیت و مفهوم سوغاتی مدرن متفاوت از هنر دست است. سوغاتی صرفا خوراکی و ساخته دست نیست بلکه میتواند آیتمی باشد که ارزشش را از خود ما میگیرد.
از جمله ویژگیهای سوغاتی مدرن:
- حداقل بودن هزینه تولید
- حمل و نقل آسان
- یادگار مستقیمی از مکان و زمان و….. از جمله ویڑگیهای این سبک سوغاتی، روایی بودن آن است. (سوغاتی مدرن)
- پیدا کردن روایات مشترک بین آدمها
- ایجاد خط پیوند بین آدمها
آینده چنین کسب و کارهایی را در ایران چگونه میبینید؟
مهداد:
وجود کسب و کارهای نوپا از جمله پارامترهایی است که میتوان به وسیله آن به آینده ایران امیدوار بود. این موضوع در ارتباط با کلیت وجود کتمپ و دیگر کسب و کارها در ابعاد کلیتر هست. ساختن چنین فضاهایی میتواند آنچه که در ذهن ماست (ایجاد فضای کاری ایدهآل خارج از بروکراسی و ….) را به ارکان جامعه تعميم دهد. کسب و کارهای نوپا سرمایهای این کشور هستند و باید بتوانند روزی به یک برند ملی تبدیل شوند.
کتمپ چقدر در بیان قصه خود و ارتباط با مخاطب موفق بوده؟
مهداد:
کتمپ، بهانهای برای گفتوگو، ملاقات، ایجاد خاطره و ثبت لحظههای خوب است. ما با ایجاد فضایی برای گفت و گو بر سر یک مفهوم مشترک، سعی در به حداقل رساندن شکاف بین انسانها داریم. چه خوب که در ابتدا بر سر نقاط مشترک با یکدیگر هم صحبت شویم و سپس در اختلافات به تفاهم برسیم. چرخهای که در جامعه امروزی ما بر عکس میچرخد.
تلفن همگانی:
هنگام پیادهروی در پیاده رو یک عالمه چیز هست که نمیبینی. مثل صندوقهای پست، شیرهای کوتاه آتشنشانی و خانه سبز من. همانجایی که یک گوشی تلفن سیاه و سیم فلزی وجود داره. سکه به دست منتظر ایستادی تا به شخصی اونور خط صحبت کنی. دینگ دینگ (صدای زنگ دوچرخه) برو کنار تا من رد بشم.
سوغاتی مدرن را می توان نمادی از فرهنگ مصرفی دانست؟
مهداد:
کتمپ در ایجاد خاطر جمعی دو دغدغه اصلی داشت:
- موضوع سوغاتی مدرن
- پرداختن به طرحهایی که لزوما برای مردم آشنا نیستند کتمپ اولین چیزی را که در ذهن تداعی میکند، تصویری از نقشه ایران است.
ما در ابتدا به منظور ارتباط با مخاطبان خود از سبک پاپآرت استفاده کردیم. کتمپ ۱۰ الی ۱۲ آیتم دارد که در فرهنگ عامه، نوستالڑی نامیده میشود. اما به مرور تصمیم گرفتیم به طرحهای شخصیسازی شدهتر برسیم. مواردی که برای هر فردی میتواند پیامی متفاوت داشته باشد. لازم به ذکر است هنگامی که یک مفهوم جدید را انتخاب میکنیم به طبع باید کار مضاعفی از جمله طراحی و یا ایجاد یک داستان و روایت انجام شود تا بتوان حس مشترکی با مخاطب به وجود آورد. درحال حاضر ۵۰ درصد از مسیر دنبالکننده سبک پاپآرت و پرداختن به نقاط مشترک در فرهنگ عامه مردم است و ۵۰ درصد دیگر ایجاد یک مفهوم جدید با داستان منحصر به فرد خود است.
سیگار بهمن:
به یاد روزهای بارانی ساخته شده از انواع توتونهای مرغوب و معطر
سهم کتمپ در ملاقات با ایران کجاست؟
مهداد:
این سوال را در قالب یک خاطره تعریف میکنم. یکبار برای تحویل محصولات جدید به فروشگاه رفته بودیم که در همین حین یک فرد چینی آمد و مگنت دوغ آبعلی را برداشت. برای ما جای سوال داشت که از کجا این خوراکی را میشناسد. بعد از گپ و گفتی متوجه شدیم که در یک رستوران که دوغ آبعلی سرو شده خیلی از طعمش خوشش آمده. حالا به این فکر کنید که در چین هر کس به خانهایشان برود اگر جویای خاطرهای از ایران شود، سریع به در یخچال خود اشاره کرده و روایتی متفاوت و جذاب را تعریف میکند.
شاید برایتان جالب باشد که در طول فعالیت کتمپ، ما تجربه انجام یک کار مشترک با توریستی که اهل آسیا جنوب شرق بود نیز داشتیم. به این صورت که با همکاری یکدیگر یک محصول تولید کردیم. این رویکرد، تفاوت ایران در مقایسه با دیگر کشورهای دنیا تحت عنوان سوغاتی مدرن است. تجربه یک کار تیمی و روحیه جمعی فرهنگ ایرانی در خلق یک اثر.
برداشت آخر
کتمپ، پرچم ایران است در همان سه رنگ سبز، سفید و قرمز و نمادی که تو با حضور به آن معنا میبخشی. اینجا بهانهایست تا یکدیگر را ملاقات کنیم و از خاطرات گذشتههای نچندان دور و آیندهای نامعلوم سخن به میان آوریم.